محل تبلیغات شما


 

بمن گفتی: ممنونم که منطقس به این نتیجه رسیدی (که از ازدواج بامن صرفه نظر کنی)

 

طولانیه بجای واتس اینجا مینویسم

واقعا قلبا خوشحالم اینجور گفتی.یه چیزیم الان میتونم بگمش دیگم. خودتم منطقی فکر کنی بهش میرسی و الان دیگه میدونم دونستنش ترو اذیت نمیکنه.
خیلی خوب شد خیالمو تخت تخت کردی که انتظار ازدواج ازم نداری
ازت ممنونم
و ایکاش خیلی زودترها به این نتیجه رسونده بودیم .  نمیدونم چقد تونستم منظور برسونم.

میدونی،
من در کل عمرم به کسی بد نکردم،بخصوص یک خانم که ضعیفتره.(بطور کلی هر کسی که ضعیفتر باشه بیشتر مراقبم صدمه نزنم) به یک بچه دو ساله هم نتونستم ظلم کنم
بتمام معنی کلمه ازارم به یک مورچه نرسیده یادمه روبروی دفتر کارگاه قبلی یه جا آب رو زمین جمع شده بود کبوترای صحرایی میومدن اب میخوردن وقتی میخاستم برم دفتر راهمو کج میکردم نترسن
تا این حد.
و اگر پا بزارم رو یه مورچه خودم عذاب وجدان میگیرم

و تو تنها ادمی هستی که ناخواسته بهش صدمه زدم. عصبی شدمو زبون لعنتیمو نتونستم کنترل کنم و ترسوندمت. خلاصه زندگیت رو خراب کردم.
میتونی تجسم کنی چه دردی میکشیدم؟

کل این مدت،در تمان طول روز و شب درست تا یک ثانیه قبل از خوابیدن با خودم فکر تو بودم و جبران اشتباهم.هر چی بیشتر فکر کردم فقط به این نتیجه رسیدم که تنها راه تغییر زندگی تو اینه که باهات ازدواج کنم. بتمام معنی کلمه باهات مهربون باشم و برات از شیر مرغ تا جون ادمیزاد فراهم کنم و خودمم بهترین باشم تا پیش همه با سربلندی بهم افتخار کنی. هر چقد فکر کردم دیدم بخاطر شرایط خاصت نمیشه خودم زن بگیرم و فقط حمایت مالیت کنم میدونستم این گرگها که دنبالتن و تو از سمت خونوادت حمایت نمیشی و امکان نداره امنیت و ارامش داشته باشی و ولت کنند جز وقتی که یک مرد قوی همسرت باشه و خلاصه تنها راه اینه که خودم بیام باهات ازدواج کنم.ضمنا میدیدم تو واقعا تنها زنی هستی که بمن انگیزه ای میده که اگر داشته باشمش چه از نظر شغلی و پیشرفت و مادیات موفقترین و از نظر رفتار بهترین مرد دنیا خواهم شد.
زمان گذشت و دیدم تو با یکی بودی و خوب که دقت کردم دیدم این مرد کسی نیست که مرد زندگی تو باشه ، ریالی واست هزینه نمیکنه و بودنش بخاطر هوس هست و این ادم اخر عاقبت نداره. واسه همین حتی وقتی ازدواج کردی باز میدونستم باید صبر کنم برات. مسله بچه رو مااها قبل شنیدن اسمش از ارغوان حس کرده بودم و اگه یادت باشه  چند ماهگیت بود یکروز حرف زدیم و  بهت گفتم این یارو بعد اینکه بچش بدنیا بیاد ولت میکنه؟ اما وقتی اسم بچتو شنیدم یادمه تا یک هفته هیچی نخوردم چون خوب میدونم یک بچه ترو پایبند میکنه و تا ابد به اون یارو وصل. و به احتمال 99 درصد دیگه نمیشه باهات ازدواج کنم و اینجوری تا ابد نمیتونستم نجاتت بدمو واسه همین نه فقط اجبارا پذیرفتم که حتی حاضر بودم برای هیراد بهترین پدر دنیا باشم تا تو رضایت قلبی داشته باشی. و شک نکن  پاش میفتاد واقعا براش پدری میکردم.اون بخشی از تو بودو عین خودت دوستش داشتم.

خب میبینی من چه صبری داشتم این 5 سال؟
فرق الان با قبل برای من یک مسله بسیار بسیار مهمه و فقط همین تونست همه چیزو عوض کنه
اینکه الان میدونم "خودت دوست نداری بامن ازدواج کنی" و قبلا فکر میکردم خودت بیحد منو دوست داری و ته دلت میخای همسرم شی اما بخاطر مشکلات نمیتونی و تمام این مدت وقتی باهات حرف میزدم و مسله ازدواج مطرح میشد تو در جواب به یک مشکل اشاره میکردی (خونوادم بخونت تشتن، مسله هیراد،و.و.و) تمام فکرم میشد حل مشکلات! حتی مسله هیراد که لاینحل بود رو پذیرفتم سه تایی زندگی کنیم و بخاطر رضایت دل تو ازم براش پدری کنم. بهترین نوع پدر.با جونو دل بهش محبت کردن

یادمه سالهای قبل بمن گفتی میخام آزاد باشم!! تو بخاطر رفتار اون حیوون  بشدت از زندگی متاهلی متنفر شده بودی و میخاستی رها باشی. میدونی چقد همین یک موضوع سوتفاهم برانگیزه؟ اما با خودم گفتم احمد گوینده این حرف سحر هست که تو دقیقا روح و شخصیتشو میشناسی ، هر زن دیگه باشه نمیتونی اعتماد کنی اما سحر با همه خانمهای دنیا فرق داره ، با اصالتو  غیرتی و باحیاست ، شیرزنی که با تمام مشکلاتش محاله دست کثیف کسی به زندش بخوره،ببینم  مگه یه کفتار میتونه به یک شیر زور بگه؟؟ ، اون داره همت میکنه از دست لاشخورایی که دنبالشن دور میشه ، بهش اعتماد کن . اینجور شد که هیچیت نگفتم.  حتی زمانی که تنها در شهر دیگه بودی آب تو دلم ت نخورد. اطمینان قلبی ینی این.
ضمنا و واقعا نیاز داشتی با خودت تنها باشی تا از جسم و روحت کم کم ریکاور شه.با خودم گفتم کنارش بمون و دورادور هر جا مشکل مادی  داشت یا حضورتو خواست کمکش کن و بدونه هستی و میمونی براش
و قضیه رسید به امروز.
و اما بزرگترین مشکل من میدونی چی بود؟ اینکه در گذشته حرفای منفی ازم شنیده بودی ، از دید خودم قدیما خیلی مقصر نبودم چون واقعا دوستت داشتم و غیرتیم کرده بودی و کل جرمم عصبی شدن و حرفای تند در اون حالت بود.درست عین دعوایی که ادم با یکی از عزیزانش میکنه و تو دلش هیچی نیست اما خیلللی عصبیه و حرف تند میزنه ، فرداش خودشم یادش نیست چی گفته! اما واسه تو فرق نداره حق با تواه یا خیر! فقط باید مطلقا حرف بد بهت نزنن (بقول خودت قضاوت.تهمت) و
من خیلی خوب میدونستم تو شخصیتت چقد کینه ای هست و محاله یک حرف منفی اما خیلی کوچیک بهت بگنو یادت بره و با این روح زخمی و خاطرات بد میدونستم محاله بتونم دلت رو اروم کنم
محال بتمام معنی
اما یک در میلیون امید داشتم روزی ببخشیم و درکم کنی و دلت اروم شه
خلاصه میدونستم تا دورم ازت تو بهترین حس رو بمن داری و تا بیام نزدیک و خصوصا اگه بخامت سریع یاد کینه ها میفتی
میبینی چه معمای لاینحلی هست؟
دیگری بود نامید نمیشد؟؟
بقول خودت هر کی بود هززززار بار رفته بود!!

خلاصه اینکه بهت گفتم: سحر حاضرم با حوصله پات بشینم و ذره ذره روح زحمیتو درمون کنم
و گفتم هر چی حرف بد بهم بگی تحمل میکنم (گاهی که حرفایی زدی که واقعا سنگین بودن و ببخش از هر 10 بار 1 بار در عمل عصبی شدم . میدونم درکم میکنی و میدونی موندن یعنی کم نیاوردن )



سحر عزیزم
اون سالها چه غیرتی شدنو حرفای تندم چه اعتماد نکردنم فقط از سر دوست داشتن زیادی بود پس هر صدمه ای که زدم سهوی و ناخواسته بود  اما من اگر زندگیتو خراب کردم مردو مردونه پات وایسادم  تا بتونم جبران کنم و اگر کنارم اومده بودی جوری قدرتو میدونستم که هیچ مردی در دنیا اینجوری قدر یک زن رو ندونسته باشه و بسیار با احترام برخورد میکردمو برای خوشبختی و آرامشت هر تلاشی میکردم . اگر الان گاهی بداخلاقی میکنم فقط بخاطر اینه که ترو ندارم ، اگر داشتمت که محال بود یکبار با  صدای بلند صدات کنم، مطمعنم درک میکنی که کسی که 5 سال بیهوده  صبر کرده و نتیجه نگرفته نمیتونه راضی باشه

وقتی الان موفق به داشتن تو و تغییر زندگیت و دیدن خوشبختیت نشده از خداحافظیت  درصد بسیار بسیار از عوارض تازه همین 1-2 روز اخیر فهمیدم که دلیل اینکه 5 ساله هنوز زنو شوهر نشدیم فقط اینه که خواسته تو نیست و مطمعن شدم دوست داری با دیگری ازدواج کنم.

این اواخر وقتی جواب منفی میدادی اما مشکلاتو کمتر میگفتی، فکر کردم فقط داری ناز میکنی و دوست داری مطمعن شی واسه ازدواج میخامت و مصم هستم . و بیشتر اصرار میکردم
بجون مادرم سوگند شخصیت خودمو اینجور میدونم و بخصوص در مورد تویی که ثابت کردی محدود کردنت فراریت میده میخاستم که وقتی زن و شوهر شدیم جز آزادی مطلق و عین دو دوست همدل با تو رفتاری نکنم.تهران ، شیراز یا هر شهری بودیم هر موقع خواستی بری بیرو ن شیک ترین لباسها رو بپوشی آرایش کرده و خوشکل و ناز تا اعتماد بنفس بالاتر بره و حال روحیت مساعد شه ، به زندگی تشویق شی و مریضیت کمرنگ شه  و هزارو یک فکر داشتم بطوریکه روزی برسه بمن بگی احمد من قبل ازدواج با تو اصلا زندگی نکردم!


شاید هر مرد دیگه بود اصن گوشش بدهکار نبود! اما من جوریم که تو نه زیبایی میداشتی نه دوست میداشتم و فقط  رک بمن گفته بودی فقط در صورتی قلبت منو حلال میکنه که خوشبخت شی (شیر فهم میشدم و میرفت تو مغزم حک میشد)، اونزمان تمام همتم میشد خوشبخت کردنت. به هر وسیله شده میگرفتمت و برات هر تلاشی لازم بود میکردم که در امنیت و رفاه باشی،یکی کارای خونه رو بکنه و هر روز غروب ازت میپرسیدم احساس خوشبختی میکنی؟ حاضر بودم تا 100 سال این کارو بکنم


خب همه ماجرا رو گفتم تا برسم به این حرف:
درخواست و اصرار من به ازدواج فقط برای حلالیت قلبی از طرف تو بود
و الان یقین حاصل کردم که تو  من رو مناسب ازدواجت نمیدونی
بد اخلاقیات نه بخاطر کینه و نه بخاطر شرایطتته و نه ناز کردنه.فقط بخاطر نخاستن هست از نگاه تو  رضایت قلبی تو در ازدواج  کردن با من نیست
و همه چیز عوض شد.
منم میگم در یک حد نیستیم و نظرم در باره ازدواج با تو منفیه،بخصوص بخصصوص بخصوص بخاطر اخلاق بسیار بد و توام با بی احترامیت.  بی جنبه اگر مسله حلالیتت نبود یکبار نمیگفتم زنم شو



هیچی اندازه ی گذشتن قلبی آرامش نمیاره.
ضمنا دوست داشتن زیاد فقط عصبی شدنو زود رنجی میاره و زمانیکه طرف مقابلت واست عادیه مطلقا عصبی نمیشی و اخلاق واقعی خودت رو خاهی داشت.
مرسی که تا اخر خوندی


ماسک های موی سر مای

اسپری دو فاز تقویت کننده مو پروپرنسلی

ممنونم از اعتمادت

تو ,یک ,فقط ,رو ,ازدواج ,، ,اینه که ,به این ,ازدواج کنم ,کنم و ,به یک

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

فایل اکی مرجع فروش و خرید انواع پایان نامه ، تحقیق ، مقاله ، پروژه ، ترجمه ، پاورپوینت ، انواع طرح های کسب و کار و ... وبلاگ حقوقی حمیرا پارسا وکیل پایه یک دادگستری دانــــشـــــکده مــهــنــدسی نـــــفـــــــت و گــــــاز گـچـــسـاران Shawn's blog Tracey's info krikovdedmi downrutpvibys Richard's memory فروشگاه دیجی کالا وبلاگ دامپزشک - بانک مقالات دامپزشکی